معرفی جدید ترین بازی ها

معرفی بازی های ps3,pc,xbox,wii,androad

معرفی جدید ترین بازی ها

معرفی بازی های ps3,pc,xbox,wii,androad

بررسی داستانی بتمن آرکام سیتی – قسمت اول

تاریکی شب بکمک شوالیه تاریکی، بر سیاهی شهر آرکام چیره خواهد شد!!!

بـتــــمـن

شهر آرکام

Batman:

مقدمه:

مطلب فوق بررسی داستانی بازی بتمن:شهر آرکام است در قالبی داستان گونه! که با ایجاد پرسش و پاسخ از زبان شخصیتهای بازی سعی در تعریف و باز کردن گره های داستانی و در نهایت شرح و بسط عیوب معدود آنست. داستانی که پر از بار معنایی و نشانه های خاص فلسفی است که در دیالوگها و روایت و شرح تصویری خود به نمایش گذاشته است. برای نوشتن این مطلب، بیش از هفتصد عکس از خود بازی مورد استفاده قرار گرفته تا زوایای مختلش به درجه گذاری درآمده و ارزش های داستانی و روایی این بازی از سایه بدر آمده و به روشنی پناه برد. برای فهم بهتر سبک نوشتاری مطلب فوق، شرح توضیحاتی برای درک بهتر دوستان عزیزم ایجاب می نماید. مطلب داستانی فوق مرکب از خط داستانی بازی(به رنگ آبی) و برخی دیالوگهای بازی (به رنگ بنفش) و توضیحات اضافی خودم (به رنگ مشکی) به زبان شخصیتهای بازی برای تفسیر بیشتر آنست. جملات به رنگ قرمز را همانند بازی کردن بتمن در نظر گرفته و توضیحات دیگر را بعنوان توضیحات یک راوی یا گوینده رادیویی در نظر بگیرید. دیالوگهای بتمن، آلفرد، باربارا و دکتر استرنج بخاطر نوع شخصیتشان به سبک عامیانه نوشته نشده است.

بنابراین…

سلینا: بتمن، صحنه بیرون آمدنت با جسم مرده ژوکر!، منو یاد نقاشی روی گاو صندوق هاروی انداخت. با عکسی از هابیل و قابیل! (توضیحات خودم به زبان سلینا است که در بازی گفته نشده است و مفاهیم و نشانه های بازی را کالبد شکافی می کند)

ژوکر: من درست پشت سر تو هستم، بتمن! (از دیالوگهای زیبای بازی برای بسط بهتر و جذاب تر مطلب داستانی – دیالوگهای وابسته به همان رویداد یا اینکه آنرا توضیحاتی راجب رویدادهای دیگر فاش نشده در نظر بگیرید، بطور موازی با وقایع داستانی تا گره های داستانی و دلایل وقوع رویدادها آشکار شوند.)

اما بتمن فریب خورده از ژوکر به صندلی بسته شده و ژوکر مقداری از خون آلوده اش به سم تایتان را به رگهای بتمن وارد کرده و بتمن… (تعریف خط داستانی بازی است. بهمراه سوالاتی که به علل یا عیوب داستانی اشاره دارد.)

*بررسی داستانی فوق در قالبی جدید نوشته و بسط یافته که در جای دیگری نمونه آنرا نخواهید یافت. امید است این مطلب بهمراه نقد دوم و مکملی(بعدا در دسترس قرار می گیرد) که کل بازی را هدف قرار داده است، مفید و مورد توجه همه دوستان عزیزم واقع گردد.

*****

ویکی ویل(خبرنگار): بطور مستقیم از شهر آرکام، زندان ساخته شده در قلب گاتهام، برای شما این برنامه را اجرا می کنم. بروس و ِین، مرد میلیونر و مشهور شهر که قرار بود راجب سیاست های گاتهام نظرات جالبی را ارائه دهد، توسط نیروهای امنیتی تایگر دستگیر و به زندان برده شد. او معتقد بود که سران گانگستر ِ شهر آرکام بهمراه مجرمین تیمارستان آرکام، قصد برپایی یک جنگ خونین بر علیه گاتهام را دارند. هدف بروس وین، بستن و از بین بردن شهر آرکام بود.(شروع بازی با روایتی سینمایی در تصویر همراه است با کات های متعدد و ترکیب آن با بی هوشی و بیداری بروس وین در زندان، در کنار معرفی عوامل سازنده بازی)

استرنج: بلند شو آقای وین، باید با هم گپ بزنیم. به دام انداختن بروس وین راحت تر از بتمن است. و حالا با داشتن شما، پروتکل ۱۰ شروع می شود. حضور تو باعث بوجود آمدن این موجودات شده است.آنها شبیه میکروب گسترش می یابند. شما محیطی را بوجود آوردید که اجازه تغییر شکل دادن به میکروبها را می دهد و آنها را قویتر می کند. به ژوکر نگاه کن. اگر تو نبودی او بوجود نمی آمد. شهر آرکام به قبرستان تو تبدیل خواهد شد، وین!!!

شلیک مرگ/ DeadShot: بروس وین! تو در لیست من قرار داری، بنگ!!!

کوبله پات (پنگوئن): خانواده ات، خانواده منو نابود کرد، وین! خوبه… اجازه بده انتقامم رو از تو یه انتقام از مد افتاده بنامم(پنجه بوکس را دستش می کند). چی شده؟ نمی خوای منو آبدارچی خودت صدا بزنی؟! بلند شو بلند شو، وین.

آلفرد: بروس… ارباب… چه اتفاقی برایتان افتاده است؟! شما را برای کدام قانون شکنی به زندان فرستادند؟ پشت این توطئه چه کسی پنهان شده است؟ (شرح بیشتر داستان به روایت من)

بتمن: استرنج … او برگشته آلفرد! او می داند من کی هستم. او می خواست مرا از سر راهش کنار بزند تا بتواند کنترل آرکام را به دست بگیرد. او می خواهد قهرمان جدید آرکام شود. تهدیدم کرد در صورتیکه جلوی راهش را بگیرم مرا به همه معرفی کند. او از شروع پروتکل ۱۰ حرف می زد. با یه وضعیت حاد طرف هستیم باید اطلاعات لازم را بدست بیاوریم. در آرکام مجبور شدم دست “کوبله پات” را بشکنم. او بخاطر مشکلات گذشته مابین دو خانواده، قصد انتقام گیری از مرا دارد. آلفرد تمامی مراحل و ماموریتها را رصد کن تا در انتها گزارشات لازم را در پرونده ثبت کنیم(منظور نقد بازی است- شرح بیشتر داستان به روایت من).

آلفرد: هوگو…استـــــرنج! روانپزشک، و یک متکلم حرفه ای با ذهنی منسجم! او بینش یکتایی در طی سالها مطالعه بر روی اذهان خلافکارها بدست آورده است. شایعات زیادی را بدنبال می کشد. او آزمایشاتی بر روی خلافکاران، بدون رضایت آنها و اطلاع عمومی انجام می داده و کسی از سرنوشت زندانیان مفقود شده اطلاعی ندارد. بعضی ها معتقدند که دکتر استرنج اکثر آنها را شستشوی مغزی داده و تبدیل به سربازان تایگر تحت امرش در می آورد. ارباب… باید خیلی مراقب باشید. (شرح بیشتر داستان به روایت من)

ساسز/Zsasz : بتمن! تلفنم رو ردیابی کن، وگرنه قتلهای من شروع میشه!!! فرار کن، فرارکن، یا خون ریزش شروع خواهد شد.

خلافکار: وین! من اون صورت زیبایت رو از جمجمه ات می تراشم و به ژوکر هدیه میدم.

ژوکر: من درست پشت سر تو هستم، بتمن!

ریدلر: بتمن! آیا تو همیشه یه نمونه درخشان از عدالت خواهی هستی؟ اینطور نیست، اگر از من بپرسی…همیشه می دونستم که از تو خیلی بهترم! بچرخ، بچرخ، این آخرین بازی ماست.

مدهتر(کلاهدار یا کلاه فروش مجنون): تو مال من هستی، بتمن! پیاله چای خودت رو نمی خوری؟

آلفرد: بار دیگر گاتهام، شهر آرکام، به منجی خود نیاز پیدا کرده است. ارباب! قانون شکنی آنها را با عدالت شکاننده، خُـرد کنید.


بتمن بکمک سیگنالهای صوتی متوجه می شود که سلینا کایل(پیشی خانم) در حین دزدی از اموال سردسته یکی از باندهای تبهکاری به نام هاروی د ِنت(مرد دو چهره) به تله افتاده و جانش در خطر است. بنابراین برای کمک به او به سمت دادگستری وین می شتابد تا در این اثنا اطلاعات بیشتری از پروتکل ۱۰ بدست آورد.(طرح معما که خط اصلی داستان بازی را تشکیل می دهد و ایجاد کشش در بازیباز)

هاروی: پیشی! این بخاطر دزدیدن از ماست. هیچکس از ما دزدی نمی کنه. اجازه بده سکه درباره صداقتت تصمیم بگیره! (سکه خود را بالا می اندازد)

سلینا: منو ببخش که بچه گربــــه بدی بودم!

هاروی(مرد دوچهره): عدالت رو بپیچون، او رو بکش، همه خواهند ترسید.

بتمن بعد از نجات سلینا متوجه می شود که او هم اطلاعات زیادی درباره پروتکل ۱۰ ندارد اما شایعه شده که پشت قضیه پروتکل ۱۰ ، ژوکر خوابیده است. او باز هم جان سلینا را از هدف گلوله راه دور ژوکر نجات می دهد. و به کمک ابزار کارآمد خود محل دقیق شلیک را تعیین می کند.(قرار دادن سرنخهای داستانی که گاها به نتیجه درست و حل معما منتج نمی شود)

سلینا: فکر میکنم یکی از ناخنهام لب پریده شد(به خاطر پنجول زدن صورت هاروی)

ژوکر: چشمک بزن، چشمک بزن، خفاش کوچولو! نگاه کن که چطوری پیشی محبوبت رو می کشم!

سلینا: فکر میکنم این گربه ها بودند که۹ تا جـوووون داشتند!

بتمن به سمت محل شلیک در داخل کلیسا رفته و در آنجا با هارلی کویین، معشوقه ژوکر روبرو میشود. و پس از درگیری با آنها به سمت نوک برج رفته اما متوجه تله ژوکر شده و قبل از منفجر شدن از آنجا فرار می کند.

هارلی کویین: چی فکر میکنی، مغز خفاشی!؟

خلافکار: اجازه بده اون زن… هارلی از اینجا بره، بتمن دمدمی مزاج! یا اینکه همه ما یه گلوله در مغزمون خالی می کنیم!(به خاطر اینکه زورش را به یک زن رسانده و جماعت مردها را شرمنده کرده!)

بتمن: آلفرد، مردی در کلیسا صورت خودش را بریده بود، یک جعبه نگهداری اعضا انسان را که برای پیوند تهیه شده، بر روی تخت در دستانش نگه داشته بود. درباره او تحقیق کن. در ضمن وقتی به طبقه پایین دادگستری رفتم با شخصی که دائم درباره روزهای هفته و ماه و سال سخن می گفت، برخورد کردم. که برگه های تقویم در اطرافش پراکنده شده بود. برنامه کاری کارخانه های فولاد سیانیس/SioniS بر روی دیوارش زده شده بود. او تهدیدم کرد، آلفرد! (شرح بیشتر داستان به روایت من و همین روال تا آخر مطلب)

آلفرد: ارباب، “سیان” همان “صهیون” است(اشاره به صهیونیست های یهودی دارد.). به آرمان شهر کامل و ایده آل اطلاق می گردد. رومن سیانیس که مظنون به قتل پدر و مادر ثروتمندش در آتش بود را یادتان است؟ کارخانه اش ورشکست شد اما توسط شما خریداری و احیا شد. اما رومن از شما رنجید و ماسک سیاه پدرش را از قبر در آورد و برای انتقام از شما آمد.

بتمن: در حین درگیری با من، ماسکش در اثر آتش گرفتن جذب صورتش شد. حالا سردسته یک گروه خلافکاری در گاتهام است و با نام ماسک سیاه صدایش می زنند.

ساسز: بتمن به داستان منم گوش کن…تلفنهای منو ردیابی کن و جواب بده…وگرنه قتلهای بیشتری اتفاق میفته…

ساسز(قاتل تلفنی): بتمن! درباره اولین قتلم به تو گفتم؟ نه… وقتی پدر و مادرم مردند، من ثروتمند بودم… اما زیاد طول نکشید و به قمار کشیده شدم یا شاید قمار منو به سمت خودش کشاند. اگه لذت و سرخوشی قمار را نچشیده بودم الان اینجا و در این وضعیت نبودم…تصمیم گرفتم دوباره پولهای خانوادگیم رو بدست بیارم… اما در بیرون استراحتگاه یخ شناور(در موزه) و در یه شب تابستانی داغ، حقیقت را فهمیدم…استراحتگاه یخ شناور، محل خزیدن گوشتهای منزجر کننده انسانی بود…با شروع قمار…یواش یواش همه رقیبانم از دور خارج شدند و پولها جمع شده بودند…فقط من مانده بودم و او… اونها پنگوئن صداش می زدند…شش پیک، شش دل، حس خوبی داشتم….او شروع به خندیدن کرد و در حالیکه دود سیگارش رو به بیرون می داد کارتها رو روی میز گذاشت…(ارتباط تلفنی قطع می شود)

بتمن با کمک سیگنال یاب، دکل رادیویی بر روی کارخانه ذوب آهن را پیدا می کند. اما برای دسترسی به آنجا باید از داخل دودکش اصلی کارخانه وارد شود. در آنجا دکتری را که توسط هارلی و گروهش برای درمان ژوکر آورده بودند و اسیر آنها شده بود، را نجات می دهد. (تنها سرنخ موجود رسیدن به ژوکر است)

خلافکار: ژوکر میخواد همه فکر کنند که مریضه!

خلافکار: نمی دونم مرد! ولی به نظر خیلی مریض میاد.

خلافکار: معجزه غریبیه! دیروز ژوکر شبیه تفاله بود، امروز…ژوکر واقعی برگشته! (زودتر به بتمن یا بازیباز اعلام شده که قضیه چیست.)

خلافکار: یه خوک همون خوکه دیگه! به نظرم همتون شبیه همون هستید. هی بچه خوک، به چشمام نظر کن! می خوام با این چاقو پوست صورتهای خوکی شما رو بـِکنَـم.

بتمن به سراغ ژوکر و هارلی برگشته و در طی یک مبارزه توانست آقای چکش(میستر هـَمـِر) را از پای درآورد. اما ژوکر را مسموم و بی حال بر روی صندلی می بیند در حالیکه هارلی بشدت ناراحت است. اما به ناگاه ژوکر، سالم و سلامت از پشت او را با گاز سمی مسموم می کند.(غافلگیری و ایجاد جذابیت بیشتر و کشاندن ذهن بازیباز به سمت سوال از علل وقایع و داخل کردن رویدادهای آتی)

هارلی: اوه آقای ژی(همان ژوکر)!  این یه معجزه ست. به نظر خیلی عالی میای. اوه… اون تو نبودی؟! (باز هم آشکار سازی – ژوکر مریض است اما یکی دیگر هم شبیه ژوکر آنجاست.)

خلافکار: صدای هارلی شبیه ادرار کردنه!!!

ژوکر: سورپرایز!

هارلی: خفاش ِ کوچولوی ِ احمق ِ مرده! حالا کی میخواد تو رو نجات بده!؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد